کمکم کن...

خسته ام از کردارم از گفته هایم .می شود کمکم کنی جز به خودت به کسی متوصل نشم.

 

افسوس...

هیچ کسی نیافت که تودر قلبم جایگاه ویژه ای داری و همه آن را به تمسخر گرفتند اما با دیدن رویت جایگاهت استوار تر شدافسوس که با آمدن خورشید خواهی رفت...افسوس...

 

باورم کن...

از همه کس بریده ام و به تو متوصل شدم اما تو فقط یک بار آمدی و رفتی و باهر بار رفتنت نقشی را بر قلبم حک کردی آخرچگونه بگویم من جز تو کسی را در این دنیا ندارم باورم کن...

 

دلم گرفته...

من دلم گرفته می خوام تنها شم و گریه کنم ویکی بیاد و دلداریم بده یکی که از ته قلب دوستم داشته باشه

 

هیچکی نمی دونه تو چی؟

همه فکر می کنن من چقدر خوشحالم از ته دل می خندم بی دغدغه بی استرس و... اما هیچکی نتونسته ته ته دلم رو بخونه هنوزم هچکی نتونسته و شایدم هیچکی نتونه تو چی تو میتونی؟؟؟

 

خدایا...

خدایا میشه منو تو دنیا فقط به یه چیز به یه کس یا اصلا نمی دونم فقط امیدوارم کن که از زندگیم لذت ببرم

 

 

کاش...

دلم می خواهد در نیمه شبی بارانی که فردایش دیگر خورشید طلوع نکندبه آسمان بنگرم وبه اندیشه هایم فکر کنم وبه آرزو هایم برسم یعنی می شه ... کاش در همچین شبی خیالی  همه خواب باشند

 

روزی که فهمیدم تو دیگر مال من نیستی...

من افسرده وغمگین تا جاودان باقی است منتظرم...

                                             وتا روزی که حقیقت یابد تو را به خودش می سپارم...

 

کوتاهه کوتاه...

من در هیاهویم ودرتکاپو می اندیشم که چگونه زندگی می گذردو چه عمر کوتاهی اما کاش می شدهمین عمر کوتاه همش لذت بخش باشه

 

دلیل تشویش

تو هم دلیل تشویشی مثل آبی که من دارم برای دیدنت امشب تمام سال بیدارم...

 

قانون زندگی

زندگی دشوار نیست اما برای من چه بسا طاقت فرساست

 

عادت زندگی

من اسیر واژه ی محبتم،خالی از کینه ی دلوحسادتم، عاشق دستهای با رفاقتم ،زندگی اینجوری داده عادتم.

 

نامی از زندگی

جدا موندن از کسی که دوستش داری فرقی با مردن نداره پس عمری که بی تو می گذره مرگی است بنام زندکی

***

***

وچقدر زود دیرشد...

***

باز هم به نام آنکه دوستی را با لبخند و جدایی را با اشک آفرید...................